در ژوئن ۱۹۶۷ اورشلیم پایتخت یکپارچهی تمام یهودیان جهان شد. پنجاه سال بعد، ما وحدت اورشلیم را از هم گسیختیم. معبد به خاطر نفرت بی اساس ویران شد. در ۲۰۱۷ یک اورشلیم وحدتیافته در پای محراب سیاستهای حقیر سیاستمدارانی که در مسؤولیت مقدس خود برای حفظ اصول بنیادین اسرائيل به عنوان میهن قوم یهود شکست خورده بودند، به ویرانی رسید.
تصمیم دولت به توقف توافق «دیوار ندبه» از نظر بسیاری مردم سیلی به صورت یهودیان آمریکای شمالی بود. بلافاصله شاهد مباحثات عمومی در شبکههای اجتماعی در بارهی حقوق یهودیان جهان به نفوذ در درون جامعهی اسرائیل و سیاستهای آن بودیم. برای شمار بسیاری از اسرائیلیها، مسأله ساده است. تصادم دو تمایل مختلف، و دولت، جانب را اسرائیل به جانب یهودیان جهان ترجیح داد.
در برابر این مبحث، برخی بر همیاری یهودیان جهان با جامعهی اسرائیل تأکید دارند. بحثی که میکنند در اساس این است: از آنجایی که یهودیان جهان به مبارزه با جنبش بایکوت کمک میکنند، و/یا حمایت سیاسی و مالی ارائه میکنند، اسرائيلها مدیوناند تا برای آنها جایگاهی در «دیوار ندبه» در نظر گیرند.
اما درست هنگامی که طرح «دیوار ندبه» به عنوان مصالحهای با یهودیان آمریکای شمالی مطرح شد، طاس ریخته شد و پیامد، ناگزیر. فشارهای سیاسی همیشه از سوی آنها که در کابینه و کنست رأی دارند، بر آنها که ندارند، ارجح است. از این گذشته، نگرانیهای پایانناپذیر امنیتی به سیاستمداران اجازه میدهد – اگر نگوییم غیرمنصفانه – توجیههایی بر این پایه، روی میز بگذارند: «گرچه مایلیم احساسات یهودیان سراسر جهان را در نظر بگیریم، ثبات ائتلاف که با تکیه بر حزبهای راستکیش به دست آمده، اسرائیل را موفق به دفاع از خود در مقابل دشمنان استقلال این کشور مینماید».
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر، بهانههای خود را به افراط کشانده است. وی گمان میکند وزیر نخست بودن او برای تداوم حیات اسرائيل ضروری است، و نقش او به عنوان نخست وزیر بزرگترین سرمایهی امنیت اسرائیل است. به این خاطر، تصور میکند هر چیزی که موقعیت وی را مستحکم کند، آیندهی اسرائیل را تأمین کرده است. به این خاطر، حاضر بود کنترل پنج وزیر مرکزی (دفاع، دارایی، دادگستری، آموزش، کشوری) را برای اولین بار در تاریخ اسرائيل به احزاب ائتلاف بسپارد بدون آن که حزب حاکم وی حتی بر یکی کنترل داشته باشد. نیت او به روشنی حاکمیت بر حیات اسرائیلی نیست، بلکه حفظ مقام خود به عنوان کسی که سکان سیاست خارجی اسرائيل و موقعیت امنیتی آن را در دست دارد، میباشد.
توافق «دیوار ندبه»، فقط نگرانی یهودیت در سراسر جهان نیست، بلکه یک مسألهی اسرائيلی است، و در سال ۲۰۱۷ وحدت اورشلیم نابود شد زیرا ما این را درک نکردیم. یکپارچگی اورشلیم نابود شد زیرا ما تصور کردیم حفظ و مراقبت از آن مسألهی ارتش است و نه یک ارزش معنوی. متأسفانه تاریخ همیشه خود را تکرار میکند، و ما همان اشتباهی را مرتکب میشویم که خاخامها دو هزار سال علیه آن هشدار دادند. هنگامی که اعلام کردند اورشلیم بر اثر نفرت بی اساس ویران شد، قصد داشتند به ما بیاموزند که قدرت ما همیشه در بنیان جامعهای که ما میسازیم نهفته است و به گونهای که با یکدیگر برخورد میکنیم. متأسفانه، ما هرگز به نفرت، اهانت، بیاحترامی به دیگران به عنوان «بیاساس» نگاه نمیکنیم. در ذهن خود، همیشه دلیلی برای اینها همه هست. سنتهای میگویند که اگر شما نتوانید از پشت ابرهای تیرهی حقبجانبی، به خوبی ببینید، احتمال دارد تاروپود جامعهی یهودی را از هم بدرید.
اسرائیل نیاز به بخش سومی در «دیوار ندبه» دارد زیرا علت وجودی این کشور آن است که میهن مردم یهود باشد – جایی که همهی یهودیان آنجا که میرسند احساس کنند در خانهاند. ما نیاز به بخش سومی در «دیوار ندبه» داریم تا برابریخواهان متعهد یهودی، مذهبی، سنتی و سکولار همه در کنار هم بنا به وجدان خود شادمانی کنند. جایی که یهودیان لیبرال، اسرائیلی و آمریکایی شمالی، بتوانند با بند اورشلیم در معنویت به خدا و اسرائیل بپیوندند.
اسرائیل به عنوان خانهی مردم یهود نمیتواند فقط یک دروازه باشد، پناهی در مقابل خطرات خارجی. خانه، کنیسه نیست، جایی که هر که با مذهب، فاتح آن است. خانه جایی است که به روی تفاوتها آغوش وا میکند. جایی که به هیچکس نمیگویند برود بیرون زیرا عقیدهی متفاوت دارد. خانه جایی است که آنجا احساس حرمت میکنی و آنجا از هویتی فردی برخورداری که تغذیه میشود و اجازهی بروز مییابد.
همچنین، مردم، مذهب نیستند و حزب سیاسی نیستند. صیونیسم و اسرائيل به عنوان خانهی مردم یهود، ایجاب میکند که در فضای عمومی ما همهی صداهای درونی مردم ما حرمت دارند و دارای جایگاهاند. قوانین اساسی حرمت و آزادی انسانی اسرائیل میگوید این همان است که ما دموکراسی یهودی میخوانیماش.
اگر از الحاق دوبارهی اورشلیم، که در ماه جاری پنجاهمین سالگردش را جشن گرفتیم، یک چیز آموخته باشیم، آن این است که اورشلیم و «دیوار ندبه» یک کنیسه نیستند، و یا فقط میراث یک گروه عقیدتی نیستند. اورشلیم یک نماد است، تمامی یهودیان را به گذشتهی خود و به آینده پیوند میدهد. اورشلیم اگر به درستی با آن برخورد شود، حلٌالی است برای وحدت یهودیت و هویت اجتماعی.
نه. توقف توافق «دیوار ندبه» اصولا در تقابل با یهودیان جهان نیست. در تقابل با صیونیسم، انگیزهها و رویاهای صیونیسم است. در تقابل با تعهد اسرائیل به عنوان گهوارهی دموکراسی یهودی. و تهدیدی است علیه بنیان هویت و آینده.
با نگاهی به تاریخ ما، ما باید مردمانی باشیم که بدانیم جفرسون راست میگفت: «آنچه به استبداد امکان سلطه میدهد، خاموش ماندن مردم باوجدان است». ما باید بدانیم که سکوت ما در مقابل تبعیض علیه برخی، ناگزیر منجر به جامعهی میشود که تبعیض علیه همه را روا میدارد.
ما به سوگواری و یادآوری شکستهای خود عادت کردهایم. ما سوگواران بزرگ اورشلیم هستیم، شهری که دوهزار سال پیش ویران شد. امروز که در لباس حاکمان اورشلیم ایستادهایم پرسشی که با آن روبروییم این است که چه گونهای از اورشلیم یکپارچه را میخواهیم بنا کنیم. در لباس حاکمان اورشلیم، فرصتی به ما بخشیده شده تا از گذشتههای خود بیاموزیم و گامهای بهتر برداریم. زمان آن رسیده که به طور قطع و به دقت چنین کنیم.