عضو اپوزیسیون ایران درخواست پشتیبانی دارد
«آنها که از انقلاب صلح آمیز جلوگیری می کنند، در را به روی انقلاب خشونت آمیز باز می کنند.» – جان اف. کندی
ایران آتش گرفته و از شهامت محض دهها هزار ایرانی در مقابل سربازان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کاملا معلوم است که با نهیب گلوله مهار نخواهند شد.
تصویر زنان بیروسری در مقابل تفنگهای رژیم سراسر شبکهٔ اجتماعی را تسخیر کرده و به جهانیان از واقعیتی می گوید که از ترس انگشت نما شدن، ما زمانی طولانی عامدانه بر آن چشم بسته بودیم. زنان ایرانی، بی باک و نترس، علیه همان سیستمی بپا خاسته اند که آنها را از موهبت صدای خود محروم کرده بود.
زنان ایران که با قوانینی متروکه، که از اذهان ملاهای متعصب نشأت گرفته، ملاهایی که چهرهٔ زنانه برای ایشان به مثابه تهدید ذاتی اخلاقی است، نادیده مانده، ناگفته مانده، و به زنجیر کشیده شده اند، اکنون چنان با قدرت به غرش درآمده اند که کشور را به آتش کشیده، و هزاران تن را از تمامی مذاهب، قومیت ها، و عقاید سیاسی در اطراف کشور بسیج کرده اند. گرچه ما به نمایش های گاه بگاه خشم عمومی، چنانکه معمول عمرهایی است که تحت دیکتاوری ظالمانه بسر می شوند، عادت کرده ایم اما هرگز پیش از این شاهد نبوده ایم که ایرانی ها چنین شهامت بی حد و مرز ظاهر شده باشند، یا عزمی ریشه دارتر به شکستن تمام دیوارهای جمهوری اسلامی نشان داده باشند.
آنچه امروز زمام به کف گرفته، خشم است، عصبانیت نیست. مردم ایران که از مرگ مهسا امینی، زن جوان کورد که به خاطر دیده شدن چند تار مو با ضرب و شتم کشته شد به خشم آمده اند، سوگند خورده اند که به هر قیمتی، ورای هر فداکاری، با کمک یا بی کمک جامعهٔ بین المللی انقلاب خود را به سرانجام برسانند.
با توجه به خطری که جمهوری اسلامی علیه دموکراسی های ما، پایتخت های ما، امنیت ما و کودکان ما ایجاد می کند، شاید بخواهیم در کنار همان مردمی که در دست این رژیم هولناک تنها رها کرده ایم، بایستیم. اگر وحشتی که تهران در طول دهه ها ایجاد، حمایت، و تأمین کرده را در نظر بگیریم – صرف نظر از تأمین تسلیحات، آموزش، و تلقینات ایدئولوژیک چندین سازوکار تروریستی، سکوت دولت های ما به این تلقینات دامن می زند. امروز ایران روی لبهٔ همان تیغی ایستاده که چاقویش روی گلوی ما است.
چنانکه می گویند، اگر اندکی بلغزیم سقوط می کنیم و آسمان خود را محکوم به تورم از وحشت رژیمی می کنیم که دستش را از ابتدای کار به خون شسته است.
امروز ایران تمام قدرت خود را روی جنبشی افکنده که جرأت کرده است پایان کار رژیم را رقم بزند؛ انقلابی که می خواهد به انقلابی که دهه ها پیش از آنها دزدیده شد، پایان دهد.
در حالیکه ما بر سر دوام انقلاب تازه شکوفا شدهٔ ایران بحث می کنیم، بیشمار مردان و زنان دارند برای زندگی خود می جنگند و منتظرند که جهان موضع ایشان را محترم بشمارد – کاش می توانستیم ببینیم که جنگ آنها جنگ ما است و پیروزی آنها پیروزی ما را رقم می زند.
با سقوط جمهوری اسلامی اختاپوس محور مقاومت و شبکهٔ سازمان های غیردولتی ایرانی تحت حمایت تروریسم نیز منهدم خواهد شد و ما را از قید جنگی که شاید ابزار پیروزی بر آن را نداشته باشیم رها می کند.
امیر فخرآور، از رهبران معتبر اپوزیسیون و رئیس «کنگرهٔ ملی ایرانیان» (NIC)این جمعه با جیسون گرینبلات در پادکست «دیپلمات» گفتگو کرد و خطرهایی که تظاهرات کنندگان با آن روبرو هستند و ماهیت جنگ ایران علیه حکومت دینی خمینی را به تفصیل توضیح داد. او امروز می خواهد از سکوی این ستون در تایمز اسرائیل جهانیان را مخاطب قرار دهد.
انتخاب این رسانه برای انتشار این سخنان، برخاسته از احترام امیر به تاریخ ملت خود و مردم ما و شاهدی است بر دوستی او با کشور اسرائیل و باور او به این کشور.
«سالها است از تبعید شاهد محو کشور خود زیر لوای بنیان گرایی اسلامی و تعصب لجام گسیخته بوده ام. پشت بلندگوهای بسیار در مقابل مخاطبان بسیار در سراسر جهان ایستاده ام تا حکایت رنج ایرانیان را بیان کنم و جامعهٔ بین المللی به رنجی که زمانی از آن من بود آگاه کنم. تلاشی سخت کرده ام و جنگیده ام تا شاید ایران روزی آزادانه نفس بکشد، آزاد از جنون حکومت دینی، آزاد از سرکوب ظالمانی که نفرتشان از جهانی که از آن بیزارند در فریاد وحشیانهٔ ایشان در فراخوان ایشان به نسل کشی تعبیه شده است. «مرگ بر اسرائیل! مرگ بر آمریکا!» بارها و بارها با توصیف وحشیگری عاملان رژیم و خطری که برای تمام دموکراسی های جهان، برای همهٔ جوامع جهان بوجود می آورند، پایتخت های جهان را فراخوانده ام تا به هشدار من گوش دهند.
امروز ایران به ته خط رسیده و فرصتی برایش باقی نیست. مردم کشور من دارند در مقابل گلوله های رژیم از پا در می آیند… فردا شاید نوبت مردم شما باشد. امروز زنان [ایران] برای بازپس گرفتن آن آزادی که چهل سال پیش روحانیون از آنها دزدیند، به گلوله بسته شده اند. فردا شاید ارتش آنها در پی درهم شکستن دنهادهای شما باشد و بخواهد آزادی شما را بستاند!
مردم ایران اکنون بدون هیچ پشتیبان بپا خاسته اند. هنوز هیچ دولتی در محکومیت پرزیدنت رئیسی یا علی خامنه ای لب نگشوده است – یا دست کم از هیچ طریق مؤثر و ملموسی چنین نکرده است. سیاستمداران پیشاپیش راه مماشات را برگزیده اند و به جای آنکه حمایت خود را شامل تنها قدرت مشروع، یعنی مردم بکنند، ترجیح داده اند به خواسته های [رژیم] تهران تن دهند.
مردم صدای خود را بلند کرده اند. آیا شما در اضطراری ترین زمان ممکن از کمک به آنها سر باز می زنید؟ یک ملت دارد آزادی را فریاد می زند، نمی شنوید؟
اگر به اوکراین موهبت مقاومت در برابر روسیه داده شد، آیا شما از کمک به ما که در برابر تهدیدی بسیار بزرگتر قرار داریم، امتناع می کنید؟ تهدیدی که اگر مهار نشود و بی چالش رها شود، چشم طمع به کشورهای شما خواهد دوخت تا شما را نیز طبق باورهای آیت الله ها اصلاح کند؟
من امروز به صراحت تمام از همهٔ کشورهای جهان می خواهم کنار مردم ایران بایستند و دست دوستی و حمایت خود را به سوی این مردم دراز کنند.
ما می جنگیم تا منطقه شاهد دههٔ دیگری از تروریسم نباشد و بیش از این در قعر بنیانگرایی فرو نرود.
ما می جنگیم تا ایران بار دیگر پیشینهٔ طولانی دوستی که با کشور اسرائیل داشت بازگردد و میان مردم ما بار دیگر صلح بر قرار شود.
ما می جنگیم تا صدای آنها که لشکریان تروریسم را تغذیه کردند برای همیشه خاموش شود و چهرهٔ منطقه متحول شود.
ما پایتخت های غرب را فرا می خوانیم تا سفرای رژیم را اخراج کنند و مشروعیت انقلاب ما علیه جنایات رژیم را به رسمیت بشناسند.
کنگرهٔ ملی ایرانیان پیشنویس قانون اساسی تازه ای را تنظیم کرده که انتقال قدرت به یک دموکراسی سکولار مطابق خواسته های مردم را تضمین می کند.
آنچه اکنون از جهانیان می خواهیم آن است که سکو و بلندگویی که بسیار به آن نیازمندیم، و از آن مهمتر، شایستهٔ آنیم تا رویای آزادی ایران را محقق کنیم را در اختیار ما قرار دهد.
آیا شما شانه به شانهٔ ما خواهید ایستاد؟”