نمایش دموکراسی در جمهوری اسلامی، با حضور «اصلاحطلبان» نااصلاحگر و چراغ سبزِ ولی فقیه
(این مقاله تحلیلی از دکتر آوی داویدی و حمیدرضا ظریفینیا در 15 ماه مه 2017 به زبان انگلیسی در تارنمای تایمز اسرائیل منتشر شده است.)
رژیم اسلامیِ ایران و لابیگرانش در سراسر جهان مصمم هستند تصویری از انتخابات ریاست جمهوری ۲۹ اردیبهشت به دست دهند که انگار اوج دموکراسی است که دارد اتفاق میافتد، اما به قولی که اینروزها در آمریکا بر سر زبانهاست، «فیک نیوز» یا اخبار جعلی.
این روزها مردم ایران تشویق میشوند که به خیابان رفته و رأی دهند تا رژیم جمهوری اسلامی وانمود کند که جمعیت زیادی پای صندوقها آمدهاند، و این نشانهای است از آزادی شهروندان، و حمایت گستردهی عمومی از رژیم. رژیم مردم را «به خاطر کشور» و «به خاطر اسلام» تشویق به رأی دادن می کند.
ولی فقیه، آیتالله خامنهای، خود نیز کم و بیش به صراحت گفت که «هر رأی در انتخابات ریاست جمهوری، رأی به نظام است». هرچه رأیدهنده بیشتر، بهتر.
با اینحال، در جمهوری اسلامی ایران، انتخابات نه آزاد است و نه دموکراتیک. شورای نگهبان صدها درخواست را بررسی، و تنها صلاحیت چند نفر را برای شرکت در انتخابات تأیید کرد. این شورا از شش روحانی تشکیل شده که خبرگان حقوق اسلامی به شمار میآیند و شش قاضی که کارشناس بخشهای گوناگون حقوق مدنیاند. هر ۱۲ نفر، مستقیم یا غیرمستقیم، از سوی شخص ولی فقیه انتخاب شده و منتصب میشوند.
علیرغم شمار آرایی که به نام رئیس جمهور آینده ریخته شود، برندهی انتخابات در اساس از سوی ولی فقیه انتخاب شده است.
در راستای فریب اذهان عمومی جهانی به این معنا که جمهوری اسلامی چیزی است شبیه به دموکراسی، رژیم دست بکار نمایش کارزار انتخاباتی به سبک غربی شده است: نامزدها در مناظرههای زنده تلویزیونی شرکت کردند و مجاز به انتقاد از دولت کنونی، رقبای خود، و جناحهای سیاسی مخالف بودند – به جز شخص ولی فقیه، البته. نامزدها مجاز به طرح وعدههای اصلاحاتی مورد توجه نسل جوان بودند، اگرچه این وعدهها با قوانین و مقررات جاری در تضاد است.
رژیم مایل است میان مردم شور و هیجان ایجاد کند، به ویژه در میان جوانان، تا آنها را به میدان بیاورد و به پای صندوقهای رأی بکشاند. سپس، همچنان که آنها در صفهای طویل منتظر ایستادهاند تا آرای خود را به صندوق بیندازند، تصاویر مشارکت گستردهی مردم را خوراک چشم جامعهی درون، و بینالملل بکند.
یک نمونه از نمای دموکراسی که توجه جهانی را جلب کرده، اتهامی بود که حسن روحانی در اوایل اردیبهشت به نیروی انتظامی سپاه قدرتمند پاسداران انقلاب اسلامی ایران وارد کرد بر این مبنا که در تلاش است زیرآب برجام که به امضای شش قدرت جهان رسیده را بزند. وی با بیان اینکه در زمینه برجام هرجا متحد بودیم کار را پیش بردیم، اظهار کرد: «برخی آمدند و تصویری از شهرهای زیرزمینی نشان دادند که برجام را برهم بزنند، روی موشک شعارهایی نوشتند تا برجام را برهم بزنند…»
این عبارات شاید مشابهتی داشته باشد با گفتههای یک نامزد اصلاحطلب – و در این مورد، که از واجبات به شمار میآید – گمان رود که به زبان آوردن حقیقت در مقابل خداوندان قدرت است. اما در واقع آخرین جرقههای ناچیز اختلافی است که سالهاست رژیم اجازه داده شعلهی لرزاناش سوسو بزند.
حضور سپاه پاسداران در خیابانهای ایران، با استقبال مردم روبرو نیست. حملههای کلامی به این نهاد در فصل انتخابات، همیشه بخشی از گفتمان جناح اصلاحطلب به شمار آمده است. نقد به ظاهر جسورانهی روحانی نیز به احتمال زیاد در برونمرز بیشتر به چشم آمده تا در درون کشور، و در این راستا به تصویری که از او به عنوان مدعی میانهروی در ماورای آبها شکل گرفته، کمک کرده، و پایههای رژیمی را محکم میکند که او را بر سر کار آورد.
در واقع، روحانی هیچ مشکلی با اساس برنامهی موشکی سپاه پاسداران ندارد، و یا با خصومت آن علیه اسرائيل؛ مشکل روحانی با روابط عمومی سپاه است.
در سه سال گذشته، همین آقای روحانی، بودجه سپاه پاسداران را دوبرابر کرد. معاون اول خودش، اسحاق جهانگیری، یکی دیگر از نامزدهای «اصلاحطلب» انتخابات ۲۹ اردیبهشت، علنا اعلام کرده است که بازوی تجاری سپاه — که بخش بزرگی از صنایع ایران را در کنترل دارد — مجاز به راهاندازی پروژهی تازه نیست مگر آن که دستور از بالا برسد.
وگرچه روحانی از سپاه به خاطر عباراتی که با مضمون نابودی اسرائیل بر بدنهی موشک نوشته شد، انتقاد کرد، اما در دوران ریاست جمهوری وی، تهران موضع خود در انکار موجودیت اسرائیل را تغییر نداده است. گفتار خصومتآمیز، حمایت عملی و کلامی از گروههای تروریست که کمر به نابودی اسرائیل بستهاند، و راهپیماییها و رژههایی که برای تخریب و هیولانمایی چهرهی اسرائیل به پا میشود و تهدیدهای علیه «رژیم صهیونیستی»، از زمان محمود احمدینژاد «افراطی» تا کنون که روحانی میانهرو بر سر کار است، بی وقفه ادامه داشته است.
با ردای اصلاحگری میدان آمدن
بر سر وعدههای انتخاباتی اصلاحات داخلی روحانی در کارزار انتخابات ۲۰۱۳ چه آمد؟ چهار سال گذشت، نقض حقوق بشر، از جمله بازداشت روزنامهنگاران و کنشگران حقوق شهروندی، قومی و مذهبی گسترده شده و حتی افزایش یافته است. «منشور حقوق شهروندی» وی، که چهار سال پیش وعده داده و یک سال پیش امضا کرده بود، هیچ کدام از نهادها و کارکنان دولتی را ملزم به اجرا نمیسازد و هیچگونه ضرورت اجرایی ندارد؛ چنین به نظر میرسد که خود آن را از یاد برده باشد.
در گزارش حقوق بشری سالانهی ۲۰۱۴، دبیرکل سازمان ملل متحد اشاره کرد که «رئیس جمهور روحانی وعده داده بود که از فشارها بر آزادی بیان بکاهد و امنیت رسانه ها را تضمین کند… متاسفانه آن وعده ها هنوز نتیجه چشم گیری در بر نداشته است و فشارها بر آزادی بیان کماکان بسیاری از عرصه های زندگی (در ایران) را تحت تأثیر قرار می دهد.»
در گزارش ۲۰۱۷ نیز وی اشاره میکند به «نگرانی در خصوص محدودیت آزادیهای عمومی و بازداشتهای فعالان جامعهی مدنی، تداوم تبعیض علیه زنان و اقلیتها، و شرایط بازداشت».
در دوران روحانی، ایران همچنین شاهد افزایش تصادی اعدامهای رژیم بوده است. با اعلام نگرانی خویش در ۲۰۱۴ ، احمد شهید، فرستادهی ویژهی سازمان ملل برای حقوق بشر در ایران، گفت که وی «هنوز نمیتواند بفهمد چرا با وجود این که یک رئیس جمهور اصلاحطلب بر سر کار است، اعدامها افزایش تصاعدی داشتهاند. و با وجود این که من علاقمندم بشنوم، دولت هیچ توضیحی ندارد».
در گزارش ۲۰۱۷ اشاره شد به کاهش شمار اعدامها اما گفته شد که دبیرکل «همچنان از شمار عظیم اعدامها، از جمله اعدام نوجوانان به شدت نگران است».
اکثریت عظیم روزنامهنگاران، در درون و برون ایران، از جمله آنها که برای رسانههای بینالمللی مینویسند، هوادار و همسوی جناح اصلاحطلباند—امتیازی که فرصت پوشش خبری مثبت بینالمللی در رسانهها را به دنبال دارد. گزارشّهای رسانهها غالبا روحانی را با چهرهای «سرکوبشده» و «مظلوم» تصویر میکنند که اصولگراها تلاش در تخریب دستاوردهایش دارند.
نکته اینجاست که روایت فوق به او و جناح وی اعتبار بخشیده و راه فراری ایجاد کرده تا از زیر بار مسؤولیت وعدهی اصلاحات اجتماعی، بخصوص در زمینهی آزادی رسانهها شانه خالی کنند.
رژیم جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن روحانی، در عرصهی داخلی و جهانی بهرهی بسیار برده است. در عرصهی بینالمللی و در منطقه، ایران، قراردادی با غرب منعقد کرد، شاهد لغو بخشی از تحریمهای بینالمللی علیه رژیم بود (به ویژه از سوی اروپا)، روابط خود را با روسیه بهبود بخشید، موضع خود را در منطقه مستحکم کرد و مداخله در سوریه، عراق، و یمن را افزایش داد. انزوای جهانی پیشین کشور، دیگر در میان نیست.
روحانی موفق شده در داخل کشور چنین وانمود کند که اوضاع اقتصادی نیز در حال بهبود است و اصلاحات، اگرچه به تعویق افتاده اما علیرغم لجاجت مخالفان اصولگرا، اجرا خواهد شد. این برداشت در کاهش تنش نسل جوانتر ایرانی مؤثر بوده و با وجود عدم رضایت عمومی از سرکوبهایی که بر زندگی مردم حکمفرماست، از خیزش هرگونه موج اعتراضات مردمی، نظیر آنچه در ۲۰۰۹ روی داد، جلوگیری کرده است. در حالی که چند روزی بیشتر به جمعهی انتخابات نمانده، در میان نسل جوان ایران، صدای انتقاد نسل جوان ایران از روحانی بلند نشده است.
بنابراین، رژیم تهران ظاهرا به این نتیجه رسیده است که یک دورهی دیگر با روحانی، سود بیشتری دارد تا چرخشی به سوی جناحی که آشکارا اصولگرا است. شگفت نیست اگر دو نامزد دیگر اصلاحطلبان – جهانگیری و مصطفی هاشمی طبا – تا چند روز آینده به نفع روحانی کنار بکشند و حمایت خود را از او اعلام کنند و او، به احتمال بسیار زیاد، «دوباره انتخاب شود».