انتخاب قرین رحمت خداوند شدن
یک روز پس از به دنیا آمدن پسر اولام، مادرم که نزد ما آمده بود، آهی کشید. نشسته در اتاق بیمارستانی در اورشلیم، که برای دو نفر در نظر گرفته شده بود، اما سه نفر در آن بودیم، آکواریوم پلاستیکی که اکنون نوهاش در آن خوابیده بود، را تماشا میکرد.
آهی کشید و گفت «هیچ چی مثل فرزند اول نیست».
من سومین از چهار فرزند اویم. اما به من برنخورد، احساساش را درک میکردم.
یک ماه پس از به دنیا آمدن یائیر، او را به شکل سمبولیک در ازای پنج سکه با کاهنی از همکاران شوهرم، «معاوضه» کردیم. برعکس «بریت میلا» (ختنه سرون) که در هشت روزگی وی انجام شد، این مراسم با درد جسمی همراه نبود.
اما همزمان با خوردن دلمهی برگ مو، شوخی دربارهی عمر دراز، و ثروت فراوان پس از مراسم شبه ولکانی، با خودم میگفتم، چرا خداوند باید چنین معاملهی پر زیانی را انجام بدهد؟
این هفته آن نوزاد با لپهای صورتی به سن بلوغ رسیده. این هفته، سیزده سال است که من یک مادر عاشقام، و فرزندی دارم که به من عشق میورزد.
البته هنوز با وجود صدای خشدار دوران بلوغ، که در تمرین تلاوت تورات به چشم میاید، تا مرد شدن راه درازی است. اما طبق قوانین یهودی، پسر کوچک من اکنون یک مرد کوچک است، و گناهاناش به عهدهی خود اوست.
و با توجه به همین نکته، تلاوت این هفتهی تورات، پاراشات «بو»، به ویژه انعکاسی است از مراسم جشن تکلیف.
این بخش از تورات با شور بسیار آغاز میشود، یعنی، سه آفت بزرگ نهایی. کارزار آزادسازی عبریان از مصر در مرگ اولاد اول مصریان، از آدم و جانور، را در برمیگیرد. تنها پس از جنگی خونین و ظالمانه است که یهودیان از مصر رها شده و از بردگی آزاد میشوند.
قابل توجه است که آفت نهایی در عبری «مکات هابیخوروت» نامیده میشود که «بیخور» در آن به معنای «نخست» ( در بعضی جاها میوهی اول) برای فرزند اول به کار میرود.
در بسیاری از فرهنگهای غربی، فرزند اول دارای مرتبهای ویژه است. وارث اول است. تصمیمگیرنده است. تداوم نام و سنتهای خانوادگی به عهدهی اوست. تداوم، به عهدهی است.
کشتار تمام اولین زادهها، ضربهای کشنده است.
پس از اولین آفت، خداوند به موسی خطاب میکند و به او میگوید که کار او با زادههای اول، تمام نشده است. «زادههای اول را وقف من کن، از آدم و جانور، اولین زادهی هر زهدان اسرائیلی از آن من است». (هجرت ۱۳:۲)
جالب اینجاست که کلمهای که برای زادهی اول به کار برده شده از کلمهای که در دوران آفت اول بکار برده شد، متفاوت است. اینجا، برای اولین بار با کلمهی «پتر ریخیم» روبرو میشویم که به معنای «گشایندهی زهدان» است.
با اینحال، این اشاره در زبان میان «بیخور» و «پتر ریخیم» از منطق شاعرانه فرا میرود.
اکنون مشاهده میکنیم که این تنها زادههای اول مصری نیستند که از فصل پیشین کتاب هجرت نام «بیخور» میگیرند. در فصل ۴ کتاب هجرت، هنگامی که موسی از مدیان به سوی مصر میرود، خدا موسی را راهنمایی میکند که چگونه دشمن سنگدل خود را قانع کند. «سپس به فرعون خواهی گفت، خداوند فرمود: اسرائیل زادهی اول و اولین پسر من است».
برخی میگویند این عبارت به معنای آن است که مردم اسرائیل اولین کسانی بودند که به خداوند ایمان آوردند، «ما شایستهی نام «زادهی اول» هستیم».
اگر مردم اسرائیل زادهی اول هستند (آنطور که «بیخور» معنا میدهد) آیا همهی ما قرار است شامل مجازات همگانی نظیر کشتاری که در مصر روی داد، بشویم؟ میبایست در سایهی ترس از خشم خداوند زندگی کنیم؟ آیا ممکن است روزی دست خدا فرزندان ما را نیز به خون بکشد؟
همچنین، کتاب مقدس پر است از داستانهایی از کسانی که به ترتیب تولد، زادهی اول اند، اما به دلیل اعمالشان، از امتیازات زادهی اول محروماند.
به نظر میرسد که زادهی اول بودن، صادقانه، یک قدم از خطر بدور است.
در فصل آخری که این هفته خوانده میشود، خداوند تشریح میکند که چگونه هر زادهی اول، از گلهی گوسفندان، از الاغها، و بالاخره از آدمها (با استفاده از کلمهی «بیخور» ) میبایست بازخرید شود. در اینجا به ما گفته میشود که هنگامی که زادههای اول اسرائیلی از پدر و مادرشان میپرسند چرا میبایست بازخرید شوند، خداوند به آنها راهنمایی میکند که بگویند «این خداوند بود که با مشت آهنین ما را از مصر و از بردگی خارج کرد». و اضافه میکند که هنگام اقامت در مصر، خداوند ناچار از کشتن همهی زادههای اول بود («بیخور»)، از آدم و از جانور.
«بنابرین، هر فرزند پسری که پیش از همه از زهدان متولد شده میبایست در راه خداوند قربانی شود («پتر ریخیم») اما هر زادهی اول (بیخور) از میان پسران من میبایست بازخرید شود». (هجرت ۱۳:۱۵)
کلمهی «پتر»، اولین کلمه از عبارت «پتر ریخیم» به ما معنای «رحمت» اولین زادهی خداوند بودن را میآموزد. طبق فرهنگنامهی بن یهودا، این عبارتی غیرمعمول است، و معنای آن «گشایش، از تخم بیرون آمدن، گداختن مسیر» است.
بن یهودا و دیگر فرهنگهای لغت معنای دیگری را هم به کلمهی «پتر» اضافه میکنند: «آزاد کردن، اجازهی خروج دادن»؛ چنانکه استفاده از ریشهی این کلمه در عباراتی که پدر در مراسم بلوغ به زبان میآورد تا امکان انتقال گناهان پسر را به کودک بالغشدهی کنونی ممکن سازد.
کلمهی «ریخیم» به ما اشارههای دیگری را میدهد: در عبری، ریشه در معانی گوناگونی استفاده شده است – به معنای زهدان، به معنای زن، به معنای رحمت. در آرامی، زبان خواهر عبری، به معنای عشق آمده است.
دو تا از فصول تورات داخل جعبههای تعویذ که یهودیان میبایست هر روز دور دست و سرشان بپیچند شامل اشعاری است که در آن عبارت «یتر ریخیم» تکرار شده است. دو تای دیگر مستقیما به معنای عابد عشق خداوند، از دل و جان و توان است.
دستارهای «تفیلین»، به همین ترتیب، یادآور پیچیدهشدن در رحمت و بخشش او هستند، و مسؤولیت ما به عنوان زادههای اول آزاد خداوند که عشق او را برگزیدهاند.
از راه رحمت و عشق خداوند، قوم اسرائیل از مصر آزاد شدند. اما آیا ممکن است که با نامیدن اسرائیلیهایی که دیگر برده نیستند به نام «پتر ریخیم»، اکنون خداوند به ما آزادی اختیار ما در برگزیدن عشق ورزیدن و رحمت داشتن را تصریح میکند – و به آزادی اختیار ما در پذیرش آگاهانهی عشق خداوند؟
دروازهی عشق مادری من با زایش پسرم یائیر گشوده شدند، «پتر ریخیم» من. و به وسیلهی او، و برادران و خواهرانش که پس از او به دنیا آمدند، شاهدم که هنوز جهان غرق معجزه است. رحمت و بخشایش، واقعیت دارد، و در اختیار ماست.
اکنون یائیر به سن بلوغ رسیده است. امروز، ما او را آزاد میکنیم تا پیشاهنگی باشد و راه خود را بیابد و به تعبیر خود، با اختیار و آگاهی عشق و رحمت بگیرد و بدهد.