«برای»؛ در اندوه مردم سرزمینم ایران
برای پدربزرگم که عمرش را به امید بازگشت به آخر رساند؛ برای همهٔ اشک ها و برای گریه های مادران
چند هفتهٔ گذشته که تظاهرات اعتراضی در ایران بپا خاست، شبانه روز من پرآشوب گذشت. تماشای بعضی تصاویر و ویدئوهایی از دانش آموزان بیگناه که برای نجات جان خود پا بفرار گذاشته اند، مردانی که دختران نوجوان را می زنند، دل آدم را به درد می آورد.
یک خوانندهٔ ایرانی ترانه ای به فارسی خوانده به نام «برای». در این ترانه، عباراتی را تکرار می کند که مایهٔ اندوه از شرایط مردم ایران است. ترانهٔ زیبایی است.
ایام «سوکوت» به سرعت نزدیک می شود و این روزها در اسرائیل به همه جا حال و هوای جشن است. در حالیکه به عنوان یک ایرانی یهودی برای عید سوکوت آماده می شدم، حواسم به مردم کشورم بود و آنچه این روزها بر آنها می گذرد. نشستم و این شعر را نوشتم و نامش را از روی آن ترانه، «برای» گذاشتم و از چیزهایی می گویم که من را برای مردمم در ایران غمگین می کند.
برای
برای پدربزرگم که عمر خود را در آرزوی بازگشت به ایران بپایان برد
برای پدرم، که رؤیایش دیدن شهر کودکی اش بهمراه پسرش است
برای پدرومادرم که حتی پس از ۴۰ سال هرگز یاد ایران را از سر به در نکرده اند
برای ۱۰ میلیون تنی که فرار کردند زیرا از هم گسیخته بودند
برای تمام خون هایی که ریخته و جاری شده است
برای تمام رؤیاهایی که به وقوع نپیوست و نخواهد پیوست
برای تمام رنج ها تمام آه ها
برای تمام اشک ها و تمام گریه های مادرها
برای تمام مردانی که امیدشان ناامید شد
برای تمام زنانی که تن هاشان کتک خورده
برای تمام پدرهایی که سرکوب دخترانشان را دیده اند
برای مردمی که یک اعتراض معصومانه می تواند آنها را به سلاخ خانه ببرد
برای ملتی باستانی که حسرت آزادی دارد
اما حتی حق خداداد زندگی هم از ایشان دریغ شده
برای تمام مردمی بناچار در کشاکش ستیزه جان خواهند داد
تا نسل بعدی از زندگی معمولی برخوردار شود
برای همهٔ مردان شروری که حیوان شده اند و
باتوم به-دست حمله می کنند
برای هر ضربه ای که می زنند، و می زنند و می زنند
برای جهانی که از زیبایی و فرهنگ ایرانی محروم شده است
برای این واقعیت که عقربه های ساعت را نمی توانیم به ۱۹۷۹ برگردانیم
https://blogs.timesofisrael.com/for/