شاید وقت آن رسیده که از سخن، بکاهیم
من از بودجه دولت اسرائیل خبر ندارم، اما می خواهم ریسک کنم و حدس بزنم که مبالغ عظیمی را خرج روابط عمومی می کند. برای همین است که اسرائیل یک لشکر آدم دارد که در سی ان ان و فاکس نیوز ظاهر می شوند و یا سرمقاله می نویسند. برای همین است که ما هی بی بی را انتخاب می کنیم: درست یا غلط، خیال می کنیم او از همه بهتر می تواند داستان را از نقطه نظر ما برای مردم دنیا تعریف کند. برای همین است که فیس بوک های شما پر است از ویدئوهای “پشتیبان ما باش”، “پروژه اسرائیل”، “شبکه ویدئوهای اسرائیل” و غیره.
اما اگرچه روابط عمومی زمانی بهترین و معتبرترین ابزار بود و کسانی نظیر «ابا ابن» و «چارلی لوین» اداره اش می کردند، متاسفانه فکر می کنم امروزه تاثیر منفی دارد.
هر کس من را بشناسد می داند که من از حرف زدن خوشم می آید. مشکل اینجاست که ما یهودی ها کشته مرده بحث کردن ایم. چه خاخام باشد در تلمود، چه «جری ساینفلد» و «جورج کاستانزا»، بحث ما را مثل پروانه دور شمع جمع می کند. نقطه ضعف ما بحث است. نمی توانیم نه بگوییم.
اما حرف زدن زیاد ما را از پا در می آورد.
مثلن همین مقاله اخیر نیویورک تایمز را ببینید، در مورد تپه معبد مقدس. واقعا نیازی بود که در مجله تابلت به آن جواب داده شود و توضیح بدهند که تپه معبد مقدس واقعا یک مکان مقدس یهودیان است؟ چرا باید به یک حرف مضحک، پاسخ داد؟ وقتی وارد بحث می شوید، به طرف مقابل اعتبار می بخشید. فکر می کنید چرا الان فلسطینی ها ادعا می کنند که «دیوار ندبه» باید بخشی از تپه معبد مقدس باشد؟ برای آن که می دانند یهودی های به تله می افتند، مقاله را در فیس بوک همرسانی می کنن و اینترنت را از نامه های سرگشاده و خشمناک پر می کنند. اعراب می دانند که تنها چیزی که مردم به خاطر خواهند آورد این است که بر سر «دیوار ندبه» دعوایی بر پا بوده است.
ما می بایست به این مزخرفات خاتمه دهیم.
درگیر بحث شدن نه تنها به طرف مقابل اعتبار می بخشد، بلکه صورت خوشی هم ندارد. مردم به جزئیات اهمیت نمی دهند. و وقتی می بینند دو طرف وارد یک دعوا شده اند، تصور می کنند هر دو طرف دارای حق اند. شما دیده اید که پوتین سیاست های خصمانه اش را برای غرب تشریح کند؟
وقتی پرزیدنت اوباما به اسرائیل بیش از روسیه حمله می کند، ما دادمان در می آید که ضد یهود است.
مشکل ما این نیست که یهودی هستیم. مشکل ما این است که زیاد حرف می زنیم. اعصاب خورد می کنیم. اگر حرف من را قبول ندارید به «لوئیس سی کی» در برنامه کمدی «ساتردی نایت لایو» در نیویورک گوش کنید ببینید چطور در تک-گویی اش اسرائیل و فلسطین را مثل دو بچه ننر مجسم می کند.
مردمی که در کار فروش اند می فهمند. فکر می کنید چرا یک فروشنده یک مشتری خوب را از دست می دهد؟ یا برای این که خیلی کم حرف است یا برای این خیلی پرحرف است. و الان، اسرائیل خیلی پرحرف است. ممکن است ما بهترین مباحثه گرهای دنیا باشیم، اما اعراب در معامله، گوی را از همه ما ربوده اند. درست است. اکثریت آمریکایی ها با اسرائیل موافق اند، اما همین که آنها توانسته یک اقلیت پر سروزبان را با خودشان موافق کنند خیلی کار بزرگی کرده اند.
چرا عرب ها اینقدر موفق اند؟ برای این صریح و مستقیم و موجز حرف می زنند: “این خاک مال ماست، و صهیونیست های شیطان صف خاک ما را اشغال کرده اند.” آنها گفتگو را هدایت می کنند. حرف هاشان را با اعمال شان همراه می کنند، و مثل «دونالد ترامپ» (بزرگترین فروشنده دنیا)، به هیچ قیمتی از ادعای احمقانه شان کوتاه نمی آیند. شما شنیده اید عباس برای به زبان آوردن عبارت “پای کثیف یهودی ها” عذرخواهی کند؟
ما می توانیم از بعضی از کارهایی که عرب ها بهتر انجام می دهند، یاد بگیریم. شاید لازم باشد روابط عمومی خودمان را به “اسرائیل کشور یهودیان است؛ به مهمان ها و مسافرهای خوش اخلاق خوش آمد می گوییم” تغییر دهیم.
عبارت هایی مثل “شفافیت اخلاقی”، “خویشتن داری” و “قانون” را فراموش کنید. بحث بر سر این که اوباما ضد یهود است یا نه را فراموش کنید. این ها عبارت ها و ایده های دشوارند. اما حتی یک بچه هم می فهمد “این مال من است. اما حاضرم با تو تقسیمش کنم.”
همچنین، شاید بهتر باشد برنامه های روابط عمومی را دوباره تنظیم کنیم، و نه با ایالات متحده، و یا آنطور که لوئیس گفت، مامان و بابا، بلکه با عرب هایی که اینجا زندگی می کنند، با همان هایی که باهشان مشکل داریم. بیایید بیشتر وقت بگذاریم و به مردمی که داریم باهشان زندگی می کنیم بفهمانیم که همزیستی مسالمت آمیز به نفع آنها نیز هست. بیاید صریح به آنها بگوییم که چگونه می توانند زندگی خوبی در اسرائیل داشته باشند و به آنها همه آنچه که آزادی به آدم می دهد را نشان بدهیم.
شاید وقت آن رسیده باشد که دیگر تمام تیترهای آزار دنهده بی بی سی و یا مقاله مزخرف نیویورک تایمز را همرسانی نکنیم، که البته دقیقا همان چیزی است که می خواهند ما بکنیم. شاید وقت آن رسیده باشد که کمتر حرف بزنیم و بیشتر عمل کنیم.