یک حقیقت اسلامی: اورشلیم متعلق است به یهودیان
شهر جاودان شاید هیچوقت به اندازهی امروز موضوع مجادله نبوده است. بسیاری در سراسر جهان حق اسرائیل بر این شهر به عنوان پایتخت کشور خویش را به چالش میکشند و سفر حساس مایک پنس معاون رئیس جمهور ایالات متحده به خاورمیانه در زمانی حساسیتبرانگیز صورت گرفت.
اظهارات فلسطینیان که بر اثر اعلام انتقال سفارت ایالات متحده از تلآویو از سوی پرزیدنت دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده، تحریک شد، با تصمیم اخیر پرزیدنت به قطع ۶۵ میلیون دلار از کمکهای ایالات متحده به فلسطینیان، چندین برابر شد. در نواحی دیگر منطقه، رهبران مصر و اردن، از متحدان سرسخت ایالات متحده میبایست با خشم فلسطینیان همدلی کنند بیآنکه ایالات متحده را از خود برنجانند.
سیمون سباگ مونتفیور تاریخنگار، در کتابی که در ۲۰۱۱ به اسم «اورشلیم: زندگینامه»، منتشر نمود به راز معمای الهی اورشلیم پی برده و آن را چنین توصیف میکند که «خانهی یک خداست، پایتخت دو ملت، حرم سه مذهب، و تنها شهری که دو موجودیت دارد – در بهشت و روی زمین».
اما به عنوان مسلمانی معتقد که به آموزههای اسلام عمل میکند، شگفتزدهام که قرآن یگانه ادعای اسرائیل بر سرزمین مقدس را معتبر میداند؛ قرآن میگوید که چنین است.
در سندی ۸۰هزار کلمهای که ۱.۶ میلیارد مسلمان به نام وحی کلام خدا میشناسند، قرآن در مورد سرنوشت اسرائیل و مردمی که ادعای تملک بر آن را دارند، قاطع است.
قرآن میگوید: «موسی به ملت خود گفت: ای مردم من! سخاوت خداوند را به یاد داشته باشید که برای شما پیامبرانی فرستاد، و شما را به پادشاهی رساند، و آنچه را که پیش از آن به هیچ ملتی داده نشده بود به شما داد. ای مردم من! به سرزمین مقدس وارد شوید که به نام شما کرده است، و روی نگردانید که همانا از گمراهان و پاکباختگان خواهید بود».
در هیچ جایی از قرآن به ادعای مسلمانان بر سرزمین مقدس اشاره نشده است. برعکس، خداوند در قرآن میفرماید که سرزمین مقدس به نام پیروان موسی شده است. و چون سرزمین موعود، بنا به قرآن، از آن آنان است، تنها پیروان موسی هستند که میتوانند تعیین کنند پایتخت کجا باشد.
این یک حقیقت اسلامی است که سیاستمداران اسلامگرا با سماجت انکار میکنند.
آنها که وانمود میکنند مسلماناند
زمان را ۱۳۰۰ سال جلو بکشیم، و به قرن ۲۱ برسیم تا ببینیم اسلامگراهای مستبد – که عمیقا با اسلام بیگانهاند – چگونه از ذهنیت اسلامی بهانهای ساختهاند برای دور تازهای از یهودیستیزی.
اسلامگراهای امروزی هرگاه نظریههای خود را با چالش مواجه میبینند، از «اسلامهراسی!» شکایت میکنند و میگویند که استبداد سیاسی منجر به نژادپرستی و تبعیضهای اسلامستیز میشود. البته که مفهوم اسلامهراسی اکنون بدل به چنان ساختار اجتماعی شده که حتی مسلمانان نیز از ترس این گفتمان هراسآور جرأت ندارند دست به افشای اسلامگرایی بزنند.
همین تشنجهاست که اعتراضات جهانی علیه سرنوشت اورشلیم به پایتختی اسرائیل را شکل داده است. این اعتراضات منحصر به مسلمانان نیست و در پهنهی گستردهتر جهان پخش شده است، زیرا بسیاری اسلامگراها را به عنوان اقلیت مذهبی تحت ستم تجلیل میکنند بدون این که توجه کنند اینها چه مستبدانی هستند.
در این مسیر، کسانی که از علل محکومیت اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل از سوی اسلامگراها بیخبرند (تصور میکنند آنها در حمایت از فلسطینیها چنین میکنند) داوطلبانه به ابزاری بدل میشوند در دست یک نظریهی فاشیستی، در دست اسلامگراهایی که به دنبال اسکانیابی، و یا ایجاد کشوری موازی اسرائیل نیستند بلکه در پی نابودی مادی و معنوی آن هستند.
در قلمروهای فلسطینی، چنانکه در بسیاری از جوامع اکثریت مسلمان، اسلامگرایی همان «اشغالگر دیگر» است که پاگرفته است و آزادی اندیشه، تحلیل انتقادی، و پرسشگری دانشآموخته از اسلام را محبوس کرده است.
زمان آن رسیده است که مسلمانان به این اشغالگری دیگر اسلام از سوی اسلامگرایان بپردازند. با پنهان شدن پشت پردهی راه اسرائیل، بسیاری کسان یهودیستیزی هار خود را پنهان نموده یا راهی موجه برای افسارگسیختن از آن یافتهاند.
تعجبی ندارد که اسلامگراهای اعظم، حماس و حزبالله، که خود را مسلمان وانمود می کنند، بلافاصله در پاسخ به شناسایی اورشلیم به پایتختی اسرائیل اعلام کردند «درهای جهنم باز خواهد شد». وعاظ حماس در غزه فلسطینیان را فراخواندند «بپا خیزند و یهودیان را به چاقو بزنند».
یکی از مفسران مسلمان، حرف دل میلیونها مسلمان در سراسر جهان را زد هنگامی که نص صریح قرآن که اعلام میدارد اسرائیل سرزمین موعود یهودیان است را ادعای بیأساس خواند و گفت «قرآن سند تاریخی نیست».
مسلمانان تا این حد به بیراهه رفتهاند.
با التهاب یهودیستیزی، مسلمانان یاد و خاطرهی تمام آنچه را که برای ما با قطعیت عزیز و گرامی بوده را از دست نهادهاند – تورات و پیرواناش، موسی و پیاماش، خدا و وعدهای که به پیروان او برای پناه و امنیت در سرزمین مقدس داد.
انکار آنچه قرآن به مسلمانان میگوید امروز حقیقتی است غیرقابل انکار. تقدیر الهی یهودیان ریشهی مناقشات خاورمیانه است؛ این حقیقت انکار میشود چه یهودیان به دنبال این حقیقت باشند، چه مسلمانان.
سرزمین مقدسی که خداوند به نام شما کرد
مناقشات اسرائیل و فلسطینیان نه بر سر سیاست است و نه بر صیونیسم، نه بر سر مرزها است و نه زمین و آب. حتی بر سر تقدیر کشوری برای فلسطینیان نیز نیست. بر سر انکار یک حقیقت اسلامی است: انکار این که یهودیان در واقع از اهل کتاباند و راهشان با خدا الهی و پسندیده است و آنها همان کسانی هستند که بنا به کلام خداوند، وارثان سرزمین مقدساند.
مطالعهی رسالهی محقق اسلامی، پروفسور خلیل محمد، استاد ادیان در دانشگاه سان دیهگو و عضو مرکز مطالعات اسلامی و عربی این دانشگاه، در زمان حاضر، حائز اهمیت بسیار است. وی توجه را جلب میکند به استفادهی قرآن از کلمهی «نوشته است»، که «تصمیم قاطع، نهایی، و غیرقابل بازگشت» را القا میکند. هیچ موجود میرایی نمیتواند سرنوشتی که برای دیگری رقم زده شده را تغییر دهد.
متن کامل را در لینک زیر مطالعه کنید
http://blogs.timesofisrael.com/jerusalem-belongs-to-the-jews-an-islamic-truth/